۱. اگر خواستید به من هدیه بدید، یه سری کامل از کتابهای نادرابراهیمی رو بدید. چه لذتیه غرق شدن بین جملاتی که با روح و روانت بازی میکنه...
۲. درگیر دو مشکل از مشکلات خوابیدنم! اول اینکه بخاطر ی مسئلهای مجبور شدم درحالی که شدیدا مست خواب بودم بعد یک ساعت خوابیدن بلندشم که این مساوی است با یک عدد جوش رو صورتم اونم در بدترین زمان ممکن! دوم هم اینکه چند روزه انقدر مغزم حرف میزنه که تا میرم بخوابم، خوابم میپره بس که با خودم فکر کردم! نتیجه هم میشه اینکه ساعت ۵ صبح شیرقهوه میخورم تا حداقل بعد از این هم دیگه نخوابم و به کارهام برسم
۳. به صورت عجیبی، یکهو دفتر برداشتم و خاطره مینویسم روزانه! عجیب بودنش به اینه که من از وقتی تایپ ده انگشتی رو یاد گرفتم ینی همون اوائل نوجوونی، تمام خاطره نویسیهام رو تو یه ورد انجام میدادم که اونم توی ده تا فولدر قایم میکردم که کسی نخونتش! الان که با خودکار مینویسم دست درد میگیرم
۴. خیلی سخته از یه ادم برونگرا بخوای اتفاقی از اتفاقهای اطرافش که در مورد خودشه رو برای کسی تعریف نکنه! اون آدم از شدت حرف خفه میشه اصن! تاکید کردم اتفاق درباره خودش باشه! وگرنه که دانستههای زندگی دیگران تعریف کردن نداره!
۵. به سری کتابهای نادرابراهیمی، یه ست قلمو و آبرنگ با تعداد رنگهای زیاد هم اضافه کنید، خیلی دوست...
۶. اون روزی که تصمیمم مبنی بر رفتن به کتابخونه رو عملی کنم، اون روز روز موفقیت منه!
۷. هیچی از این سختتر نیست که پولی رو از کسی طلبکار باشی و بدهکار با طبکاری تمام در دادن اون پول به تو تاخیر بندازه! مخصوصا تو روزهای مضیقه مالی! گاهی تو خواب، خواب میبینم دارم سر این مسئله باهاش دعوا میکنم!
۸. نصیحت روز: با معده خالی قهوه خوردن، باعث ارور معده میشه، مخصوصا اگر از قبل دچار مشکلات معدوی باشید! لطفا اینکار رو نکنید تا مثل اکنون من کاسه چه کنم، چه کنم دست نگیرید!
یکی بیاد من رو ببره ناکجاآباد...