درکم کن
اکثر آدمهای اطرافم فکر میکنن که وقتی ب مدت طولانی گریه میکنم یعنی از یه چیزی خیلی ناراحتم و حتی شاید دارم بزرگش میکنم! ولی من واقعا اینطوری نیستم، وقتی پیش میاد که یه مسئله یا یه حرف ناراحتم میکنه معمولا دربارهاش حرف میزنم و ابرازش میکنم و میگم چرا ناراحتم و معمولا خیلی هم طول نمیکشه، تنها دلیلی که باعث میشه به طور مداوم اشک بریزم و اشکهام قطع نشه خستگی و استرس مداومه، نخوابیدنها و کمخوابیهای مداوم، نگرانی و استرس مداوم مخصوصا سر خوابوندن پسرکم توی مسافرت و واکنشش به سروصدا، طولانی مدت توی جمع بودن، طولانی مدت پوشش سنگین داشتن و خستگی زیاد، همه اینا باعث میشه برسم به اون نقطه انفجار، اون نقطه جوش، بعدش یه ناراحتی و دیگه اشکهام بند نمیاد، و همه چیز بدتر میشه اگه اون مسئلهای که باعث ناراحتیم شده رگههای قویای از قدرنشناسی داشته باشه.
این بیشتر ناراحتم میکنه که تو اوج خستگی و بدحالیم، تلاش کنم کاری کنم که یکم روحیهام بهتر بشه ولی مخالفت بشنوم، یا بیتوجهی
ولی تنها چیزی باعث میشه قبل از نقطه جوش متوقف بشم اینه که درکم کنن، بفهمم که متوجه میشه خسته و داغونم، بفهمه که نیاز به استراحت دارم، اینکه بهم بگه میدونم خستهای، اینکه بهم بگه درک میکنم که عصبیای، اینکه گاهی پنج دیقه تاب بچه رو تکون بده و بگه تو فقط دراز بکش و به چیزی فکر نکن، همین کارهای کوچیک، نگهم میداره، سرپا، سالم، آروم