از دست رفته...

از دست رفته...
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

یک عدد من، در سرما

سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ

ساعت ده شبه، نشستم وسط سرما با لباسی که گرم نیست، روی صندلی ایستگاه اتوبوس، پسرک بغلمه، خوابه، ی کاپشن سنگین تنش کردم سرمانخوره، حالش خوب نیست، داره دندون درمیاره، تب داره، گریه میکنه، همسر منتظر نوبت دکتره، احتمالا یک ساعت و نیم طول بکشه تا نوبتمون بشه، نمیتونم برم تو ساختمون، همین که وارد جاهای بسته میشم پسرک بیدار میشه و گریه میکنه، چند شبه بدخوابی پسرک دامن‌گیرمون شده، خوابم میاد، خستم، غمگینم و کمی علاقه‌مند به گریه، پسرکم بی‌حاله، زبر چشماش تیره شده، نگاهش می‌کنم و قلبم میشکنه، میگن دو سه روز دیگه خوب میشه ولی هر ساعتی که میگذره برام درده، مستاصلم، شکننده‌ام و فقط منتظرم این روزها برن و دیگه برنگردن

۰۲/۰۸/۳۰ موافقین ۳ مخالفین ۰
lost ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">