از دست رفته...

از دست رفته...
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

شب هفتم

سه شنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۳۶ ق.ظ

پسرکم نزدیک به دو ماهشه، از اول محرم باهم منتظر بودیم، منتظر شبِ هفتم، شب علی‌اصغر و رباب، چرا؟ چون تازه می‌فهممش، آدم تا وقتی بچه‌دار نشه خیلی روضه‌ها براش ملموس نیست اما امان از روضه‌ای که قابل لمس باشه برات... هی نگاه بچت میکنی، هی گلوش رو میبینی میگی ولی این خیلی کوچیکه، خیلی لطیفه... هی یادت میفته یبار که شیرش دیر شد چطور از گریه ضعف کرد، هی مرور میکنی میگی ولی خیلی سخته... این روزا خیلی به رباب متوسل میشم، خیلی روضه‌اش رو با خودم مرور میکنم، با خودم میگم کاش این روضه‌ها واقعی نبود، 

چه دردیه این روضه‌ها

چه عجیبه که نمیمیریم... 

۰۲/۰۵/۰۳ موافقین ۵ مخالفین ۰
lost ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">