امام رضای عزیزم
پنجشنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ۰۲:۴۵ ق.ظ
آقاجان، من بارها و بارها با خودم مرور کردهام و کلمه به کلمه در پس ذهنم چیدهام که بیایم اینجا و با هرچه بلدم برایتان بگویم که از من برنمیآید مسئولیت این بار امانت، که من در دنیا و آخرت خودم چنان پیچیدهام که اگر یاری شما و انوار خاندانتان نباشد از احدی کاری برای نجاتم برنمیآید، که منِ سیه دل کجا و بذر پاشیدن در این زمینه سفید کجا، که اگر به مسئولیت من باشد که فاتحه هرآنچه هست و نیست را باید خواند، که من جز در این خانه جای دیگری را بلد نیستم، که بابی انتم و امی و حالا اولادی را هم اضافه میکنم که هزاار هزاار بار فدایتان، که من سرپرستی بهتر و مهربانتر از شما نمیشناسم برای خودم و فرزندم، که مگر دستگیری شما فرزندم را از راههای پرچاه و چالهی دنیا حفظ کند، که این فرزندم و این شما آقا، که من امید دارم به نگاه پرمحبت شما
۰۱/۱۲/۱۸