این کشاکش ابتلائات است که مرد میسازد
یه جایی خونده بودم با این وضعیت اقتصادی، بهشت با شیب ملایم از زیرپای مادران به زیرپای پدران انتقال پیدا میکنه! این جمله تا وقتی مجرد بودم توی زندگیم خیلی نمود آنچنانی نداشت. پدرم بعد سالها تلاش به یه نسبتا ثبات رسیده بود و ما تغییر آنچنانی مشاهده نمیکردیم ولی این چند وقت شاید خیلی بیشتر میبینم و میفهممش!
یادم میاد اوایل ازدواجمون یعنی روزهای اول همین سال شیفت کاری همسرم یه چیزی بین صبح تا ظهر یا ظهر تا بعدازظهر بود و بقیه روزش خالی محسوب میشد و حالا چندماهی هست که ۷ صبح میزنه بیرون و ساعت برگشتش همینطور داره عقبتر میره! مخصوصا از وقتی خبر رسیده قراره یه فسقل پسر به زندگیمون اضافه بشه
از یه سمت وقتی نگاه میکنم به تلاشش برای ساختن زندگیمون واقعا احساس آرامش و خوشحالی پیدا میکنم و از یه سمت دیگه این سنگینی بار و مسئولیت روی دوشش باعث میشه ناراحت بشم و دلم بخواد که کمتر به خودش سخت بگیره و خب در هر دوی این حالات احساس قدردان بودن بابت زحمتی که میکشه هم هست.
و چقدر زیباست وقتی مردها تبدیل به پدر میشن!
نینی جدید مبارکه :)