از دست رفته...

از دست رفته...
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

برای عبرت همیشگی‌ام!

جمعه, ۲۹ مهر ۱۴۰۱، ۱۲:۴۱ ب.ظ

از قدیم‌الایام آدم رفیق‌بازی بودم، پایه‌ی معرفت و غمت نباشه من هستم‌ها! صفت‌ش در من اکتسابی هم نبوده، ذاتیِ ذاتی است به تعاریف پدرم از جوانی‌هاش.

آدم نباید بی‌انصاف باشد، با این سبک زندگی خوش هم کم نگذشته! از شیطنت‌ها و دور دورها و ورد زبان بودن‌ها و یکی هست که بگویی و بشنوی و خوشی و ناراحتی همراه باشد بالاخره! رفاقت‌ها هم کوتاه و بلند بود، بعضا حتی خانوادگی و فامیلی هم می‌شد و پای همه را می‌آوردیم وسط رفاقت‌ها. از دو نفر تا اکیپ‌های هفت و هشت نفره، از رفاقت‌های هر روز تو چخبر من چخبر تا رفاقت‌های ماهی چندبار تو کجایی من کجایم و برود تا چند ماه دیگر! با همه‌ی این‌ها یک خاصیتی دارد رفاقت‌های دخترانه که بلاخره یک‌جا سوتی‌ای پیش می‌آید یا درز پنهان شده ارتباط وا می‌رود بلاخره و کار به ادامه نمی‌کشد! می‌گویم دخترانه، چون در دنیای مردها رفاقت‌های چهل و اندی ساله زیاد دیده‌ام اما اینور داستان، رفاقت بیش از پانزده سال استثنای چند در هزار است! چرایش بماند حالا! 

اولین رفاقت طولانی‌ام همچنان برایم پر از خاطره است، از شیطنت‌های مدرسه، تا خواستگاری‌اش، قند سر عقد سابیدنم، عروسی‌اش، بچه‌دار شدنش! 

با همه‌ی این‌ها ماندنی نشد، وقتی نتوانست تعادل برقرار کند بین کفه‌های زندگیش و وقتی فهمیدم چقدر تفکراتمان از هم دور شده! حس کردم من همچنان منم و او نسخه دوم همسرش شده که خب من هزاران مایل با اعتقادات همسرش فاصله داشتم! 

رفاقت طولانی دیگرم را اما هزاران هزار بار بابتش پشیمانم! زمان و انرژی و اعصابی که خرج کردم، فشاری که تحمل کردم و زحمتی که کشیدم! همه‌اش صدهزار بار حیف! یک روز از روزهای خدا، با چند عکس فهمیدم تمام انرژی‌ای که از من کشید بابت موضوعی که سرش قسم می‌خورد، یک دروغ مسخره بیش نبوده! نیازی به توضیح نداشتم، خط قرمزم رد شده بود و تمام شد هرچه که بود!

و از این دست خاطره‌ها، خوب و بد، کوچک و بزرگ زیاد پیش آمده، پای خط قرمزهای زندگی، یادم نمیاد کوتاه آماده باشم، سر اعتقاد، سر دروغ، سر دخالت، سر اینکه فکر کردی انقدر کسی شده‌ای که روی زندگی‌ام بی‌اجازه حرف بزنی، 

قدیم‌ترها معرفت به خرج دادن را هنر می‌دانستم و آنکه بلد نیست و ندارد را بی‌هنر! اما مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که به زحمتش نمی‌ارزد این هنری که کسی نه بلدش است و نه توان ارج نهادن و حرمت نگه‌داشتن. در رفاقت یا باید مساوی باشید در رفتار و هنر یا قید آن رفاقت را بزنید که بلاخره یک طرف خواهد سوخت.

۰۱/۰۷/۲۹ موافقین ۳ مخالفین ۰
lost ..

نظرات  (۲)

۲۹ مهر ۰۱ ، ۱۴:۰۹ آقای همکار

+ رفاقت شما دخترها جنسش عجیبه بخصوص اگر مرام و معرفت هم قاطیش بشه

 

++ دوستی که شده بود ورژن دوم شوهرش یک روزی میفهمه چیو از دست داده که خیلی دیره چون راه بازگشتی نیست 

 

+++ انرژی بابت دروغ ! طرف چقدر بیکار و متوهم بوده

 

 

+++ مرامت یک جایی شاید بدردت خورد.

پاسخ:
+ :)
+++ امیدوارم!
۳۰ مهر ۰۱ ، ۱۴:۲۱ شاگرد بنّا

وقتی ضلع سوم هر رابطه ای خدا نباشه، همین میشه.

خدا یعنی محبت برای خدا، دوستی به خاطر خدا، 

به خاطر خدا هم هیچ ان قلت و شکست و توقع و دور و نزدیکی ندارد.

هرچه جز خداست

بهانه های دل دنیاپرست مان است.

پاسخ:
از اون نکته‌هایی که خیلی پیش میاد بهش توجه نمی‌کنیم
ممنون :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">