آنچه میآموزم
همیشه اوایل ارتباط تا بیاین اخلاق همدیگه دستتون بیاد یا حساسیتهای هم رو متوجه بشین، یسری ناراحتیها پیش میاد. اونجاست که میفهمید همه اون کتابهای رمان و فیلمهای عاشقانه در برابر زندگی واقعی نه اینکه همهاش دروغ باشه، اما قسمتیش دروغه!
حالا سه راه بیشتر ندارید
اول اینکه کارهای نکرده و کردهاش رو به روش بیارید و یه دعوای حسابی راه بندازید که هم گربه دم حجله کشته بشه هم اول کاری از هرچی ازدواجه بیزار بشید هم موجبات قهر رو بسته به طرفتون از چند ساعت تا چند روز به وجود بیارید
دوم اینکه سکوت کنید و کنار بیاید و چیزی نگید و به قول معروف بسوزید و بسازید و اونجایی که زندگی بهتون سخت میشه همه این حرفهای نگفته سرریز بشن و یهو ببینید هم خودتون رو سوزونید هم اون بندهخدا وارد شک عظیم بشه
یا راه سوم، بشینید، فکرکنید، با شناختی که از طرفتون دارید، با یه سناریوی مناسب، ترجیحا از در شوخی و خنده، در آرامش، افکارتون رو درمیون بزارید که یا به نتیجه دلخواه میرسید یا نمیرسید! اگه رسیدید که خب حله، اگر هم نرسیدید صبر پیشه سازید که یه روزی این صبر جواب میده!
باشد که رستگار شویم!