یادآوری
چهارشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۰، ۰۲:۵۹ ب.ظ
امروز یکی از نیروها اومد گفت من خیلی نگرانم
گفتم چی شده؟
گفت یه سوتی دادم خیلی بده و یه مشکلی توی سایت ایجاد کردم و...
بعد پرسید شما هم که اومده بودید اینجا سوتی دادید؟!
این سوال شد شروع یک ساعت و نیم تعریف من و بچه ها از سوتی های وحشتناکمون توی دوران کاری و قهقهه زدن از یادآوریشون؛ انقدر از سوتیهای نابودمون تعریف کردیم که بنده خدا از رو رفت!
حالا توی ساعت استراحت توی اتاقمون دراز کشیدم و هی داره یادم میاد اولین بارهامون رو! اولین سیستم قویای که خریدیم، پردهای که دادم دوختن، روکشهای میز که به انتخاب خودم بودن، اسباب کشیها و رفت و روبها...
چه لذتی داره همراه بودن توی یه مسیر رشد و بزرگ شدن یک مجموعه.
۰۰/۰۹/۰۳