یادمه که وقتی بچه بودم اون تصویر سهنفری مقاومت رو خیلی دوست داشتم، همونی که آقا وسط ایستاده و سیدحسن و حاجقاسم؛ تصویری بود که انگار قهرمانهای دنیا، نامیرا، ستونهای سبک زندگی و عقیدهی ما کنار هم بودن و من هربار نگاهش میکردم دلم قرص میشد، انگار جای پاهام محکمتر میشد، اربعین ۹۸ همون سالی که تو عراق اغتشاش بود، داعش هنوز بود و تهدید میکرد اولین اربعینی بود ک میرفتم. هرکس میشنید میگفت تو این وضعیت آخه! بزار بعدا! بعد من تو ذهنم میاومد که حاجقاسم سخنرانی کرده گفته امنیت اربعین با من! من دلم قرص میشد، چند ماه بعدش که حاجقاسم شهید شد انگار یه تیکه از قلبم کنده شده بود، سخت گذشت، سخت
امروز همش یادم میاد، نوجوونیام عکس سیدحسن رو از مجلهها جدا میکردم میچسبوندم رو دفترهام، دوستش داشتم، باورم نمیشه دومین نامیرای اون عکس، دومین قهرمان اون عکس هم رفته، پرکشیده، رفتن به این سبک واقعا در شان تو بود عزیزجان، سالها مبارزه کنی و خبیثترین موجود روی زمین عامل رفتنت باشه، این برای تو قشنگ بود، برای ما دعا کن، که بتونیم حداقل تحقق آرزوهات رو ببینیم، روز آزادی فلسطین و نابود اون رژیم منحوس رو