با اینکه ده روز از فروردین گذشته هنوز جمعبندی سال قبل رو ننوشتم، البته مهمترین دلیلش این بود که دو روز قبل سال تحویل انگشت دست راستم رو عمیق بریدم و تا دو سه روز پیش فلج حساب میشدم. و اینطوری سال نو رو طوفانی شروع کردم.
سال گذشته حقیقتا برای من سال سختی بود، پر از فراز و فرود، هنوز نمیدونم من تو سال گذشته بیشتر یه سختی کشیدهی خوشحال بودم یا یه سختی کشیدهی ناراحت! شایدم پنجاه، پنجاه بوده باشه! تصمیم سختیه که بگم کدوم بیشتر بوده!
یه سال پر از تجربههای جدید، اولین سال زندگی مشترک زیر یک سقف و چالشهای همسرداری، خانهداری و آشپزی که گاهی واقعا کلافهام میکرد و مهمتربن بخش سال، مادر شدن! تجربه سخت و شیرین، سخت و ارزشمند، سخت و زیبا
توی سال گذشته کمی صبر یاد گرفتم و کمی گذشت و کمی رها کردن
و امیدوارم توی سال جدید به جای کمی، یه عالمه صبر یاد بگیرم و گذشت و رها کردن