از دست رفته...

از دست رفته...
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۴ مطلب با موضوع «مجانین» ثبت شده است

یه بنده خدایی خیلی وقته پیداش نیست! بعد چهارسال رفاقت و گذروندن سختی‌ها و خوشحالی‌ها کنار هم، تصمیم گرفته جوابمون رو نده! نه جواب من رو، نه هیچکدوم از بچه‌ها رو! فقط میدونم زنده‌اس و خب همین برام کافیه! دلیلش؟ حدس دلیلش سخت نیست! حق داره؟ شاید! منم یکبار به همین دلیل و البته دلایل دیگه با رفیق گرمابه و گلستونم قطع ارتباط کردم. ناراحتم؟ بیشتر دلم تنگ میشه برای وقتایی که کنار هم خوش بودیم! یا دورهمی‌ جمع چهارنفره‌مون که جاش الان بینمون خالیه! ولی خب الان انقدر سمن دارم که یاسمن توش کمرنگه! بسکه بچه‌داری وقتم رو پر کرده! گفته بودم که رابطه‌ای که ترک بخوره، حتی اگر ترمیم هم بشه مثل قبلش نمیشه! همینه که مثل چهارسال پیش پیگیر نشدم چون شرایط مثل چهارسال پیش نیست! اونوقت این رفاقت درسته هنوز نهال بود ولی سالم بود، بدون خراش، ولی بعد اون سوءتفاهم، حتی اگر برای هم توضیحش هم داده باشیم بازهم جای تَرَک‌ش مونده و پر نمیشه! اینارو مینویسم شاید که اینجا بخونیش! جواب تماس و پیام که نمیدی! این رفاقت چهارساله برای من و تو پربار بود، روزهای سختی و غممون همونقدر زیاد بود که روزها خوشیمون، اسم تو تا آخرش برای من موندگاره! هروقت که عکسای عقدم رو ببینم که تو قند سابیدی بالای سرم یا عروسیم که با بچه‌ها اومدی، وقتی رفتیم برای جهیزیه نورا یا عقد ریحان(که بازم تو قند سابیدی). وقتایی که می‌رفتیم اطراف حرم دور دور، کافه‌هایی که باهم چرخیدیم، درد و دلایی که باهم گفتیم، وقتی اولین‌بار خبر عقدم رو دادم و تو اشک تو چشمات جمع شده بود! وقتی خواب بچه‌دار شدنم رو دیده بودی! خنده‌ها و گریه‌هامون برای من موندگاره. هرچند که این آخریا خوب پیش نرفت! تو حق داشتی؟ احتمالا! من حق داشتم؟ باز هم احتمالا! بزار یبار برات بگم، آدما وقتی زندگیشون تغییر میکنه نمیتونن از تغییرات و دغدغه‌هاشون حرف نزنن! این شد که تا مجرد بودیم مثل هم حرف میزدیم، وقتی هم که دچار دغدغه‌های جدید شدیم باز هم داشتیم مثل قدیم از روزمره‌هامون حرف میزدیم، فقط دیگه روزمره‌هامون شبیه هم نبود! بابت نورا هم! چیزی نیست که من بخوام برات بگم! فقط اینکه تو میدونی همه بچه‌ها تا میشده سعی کردن خبرای ناراحت کننده رو بهت نگن! اینم جزء همونا! نه اینکه نامحرم باشی! رعایت حالت رو کردن! هرچند که اگر همچنان با ما میگشتی قرار بود که بهت بگیم! راستی اون آخرین بارهایی که هم رو حضوری دیدیم و من کلا درحال پریدن به همه بودم!! الان متوجه شدم که حاصل هفته‌های آخر بارداری بود و الان به اخلاق نرمالم برگشتم! به دل نگیر! توی لوسِ نُنُر دقیقا وقتی فاز جواب ندادن برداشتی که من سخت‌ترین و پراسترس‌ترین روزهای زندگیم رو می‌گذروندم و حقیقتا حقت چندتا فحشِ حسابیه که در ملاعام زشته! پسرم همه خاله‌هاش رو دیده به جز تو رو! خواستم بهت اطلاع بدم! به هرحال که اگر از قاطی کردنت دست برداشتی، ما جاتو تو جمعمون خالی کردیم! خوددانی!

lost ..
۰۵ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰ نظر

فقط عکس گروهمون

 

lost ..
۲۷ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۴۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
lost ..
۲۶ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۰۴

نمیدونم چجوری به مطلبی که به گوشه ذهنم نرسیده بود انقدر دقت کرده! پیش هرکی هم می‌رسه، تعریف می‌کنه!

میگه لاست تو بیو اکانت قبلیش زده بود «یا بکش یا برهان، زین قفس تنگ مرا» حالا تو اکانت جدیدش نوشته «رهــا رهــا رهــا من»! فکرکنم بلاخره کشتنش، تموم شد

lost ..
۰۸ اسفند ۰۰ ، ۱۴:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر